كنايه در قرآن

پدیدآوریعقوب جعفری

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 578 بازدید
كنايه در قرآن

يعقوب جعفرى

يكى از وجوه مهم بلاغت «كنايه» است كه در هر زبانى از آن استفاده مى‏شود و در زبان عربى نيز سابقه‏اى طولانى دارد و نمونه‏هاى بسيارى از آن در اشعار جاهلى ديده مى‏شود. همچنين كسانى از متقدمان موارد زيادى از آن را جمع‏آورى كرده‏اند؛ مثلاً ابوعبيده (متوفى 210) كتاب مجاز القرآن را نوشته و كنايه‏هاى متعددى را كه در قرآن آمده در آنجا نقل كرده است. او در جايى از همين كتاب از كنايه به اين صورت نام برده است: «و من مجاز ما جاء من الكنايات فى مواضع الاسماء...».[1] در كلام جاحظ (متوفى 225) نيز نمونه‏هايى را ملاحظه مى‏كنيم. او در كتاب خود از بعضى از اهل هند نقل مى‏كند كه كنايه در برخى موارد از سخن صريح مؤثرتر است.[2] ابوالعباس مبرد (متوفى 285) نيز بحثهايى را درباره كنايه و اقسام آن مطرح كرده است.[3] ولى ظاهرا تا زمان قدامة بن جعفر (متوفى 337) تعريف روشن و مشخصى از كنايه (كه گاهى از آن به «ارداف» و «تتبيع» هم تعبير شده) ارائه نشده بوده و شايد نخستين بار او كنايه را تحت عنوان «ارداف» تعريف كرده است. تعريف وى چنين است:
«يريد الشاعر دلالة على معنى من المعانى فلايأتى باللفظ الدال على ذلك المعنى بل بلفظ يدلّ على معنى هو ردفه وتابع له»؛[4] شاعر مى‏خواهد به معنايى اشاره كند و لفظى را كه بر آن معنى دلالت دارد نمى‏آورد، بلكه لفظى را مى‏آورد كه بر معنايى همرديف و تابع آن دلالت دارد.
منظور از اين تعريف آن است كه گوينده براى رساندن مقصود خود، به جاى استفاده از لفظى كه آشكارا و به طور مستقيم بر آن دلالت دارد، از لفظ يا جمله‏اى استفاده مى‏كند كه به طور غيرمستقيم بر معناى مورد نظر او دلالت دارد؛ البته اين لفظ به گونه‏اى از لوازم معنى و تابع آن است. مثلاً وقتى مى‏خواهيم از مهمان‏دوستى و سخاوت شخصى ياد كنيم، مى‏گوييم: «فلانى هميشه سفره‏اش باز است.» اين يك كنايه است كه علاوه بر دلالت داشتن بر سخاوت آن شخص، دليل آن‏هم ذكر شده است. اين‏گونه سخن تأثير بيشترى در شنونده دارد.
تعريفى كه قدامة بن جعفر ذكر كرده، در كلام باقلانى هم تكرار شده[5] و جرجانى نيز تعريفى مشابه آن آورده، با اين تفاوت كه به جاى «ارداف» لفظ «كنايه» را به كار برده است. او مى‏گويد: «المراد بالكناية ان يريد المتكلم اثبات معنى من المعانى، فلا يذكره باللفظ الموضوع له فى اللغة، ولكن يجيئ الى معنى هو تاليه و ردفه فى الوجود، فيؤمى به اليه ويجعله دليلاً عليه»؛[6] يعنى منظور از كنايه اين است كه گوينده مى‏خواهد معنايى را اثبات كند ولى آن را با لفظى كه در لغت براى آن وضع شده است، بيان نمى‏كند، بلكه معنايى را مى‏آورد كه در عالَم وجود تابع و همرديف آن است و به وسيله آن به معناى مورد نظر اشاره مى‏كند و آن را دليل آن معنى قرار مى‏دهد. جرجانى مى‏افزايد: وقتى تو از يك معنى با كنايه ياد كردى، چيزى بر آن نيفزوده‏اى، بلكه آن را بليغ‏تر و با تأكيد بيشتر ادا كرده‏اى.[7]
دانشمندان متأخر علوم بلاغت نيز از كنايه تعريفهاى مشابهى ارائه داده‏اند و همگى بر اين نكته تأكيد دارند كه كنايه از تصريح رساتر است. به گفته ابن سنان: مبالغه در وصف بدان‏سان كه در كنايه وجود دارد، در به كاربردن لفظ مخصوص به آن معنى وجود ندارد.[8] شايد سرّ آن اين باشد كه در كنايه دليل مطلب هم بيان مى‏شود و لذا تأثير فراوانى در شنونده دارد.
بايد توجه داشت كه انتقال گوينده از سخن صريح به كنايه، عللى دارد كه از جمله آنها مى‏توان رعايت ادب، پرهيز از آوردن الفاظ قبيح، تأكيد بر عظمت قدرت، قصد مبالغه، قصد اختصار، زيباسازى جمله، اشاره به آينده، بيان موضوعى دشوار با عبارتى آسان، و اعتماد بر هوشيارى مخاطب را نام برد.[9]
چنان كه گفتيم، در زبان عربى استفاده از كنايه سابقه‏اى طولانى دارد و در اشعار جاهلى و معلقات سبع، تعبيرهاى كنايى بسيارى به چشم مى‏خورد؛ به عنوان نمونه به اشعار زير بنگريد:
امرءالقيس مى‏گويد:
ثياب بنى عوف طهارى نقيّة
واوجههم عند المشاهد غرّان
در اينجا پاكى لباس كنايه از عفت و پاكدامنى، و سفيدى صورت كنايه از بزرگوارى است.
نابغه مى‏گويد:
ولوانّى اطعتك فى امور
قرعت ندامة من ذاك سنّى[10]
در اين شعر، ساييدن دندانها به هم، كنايه از شدت ناراحتى و تأسف است.لبيد مى‏گويد:
واثنوا عليه بالذى كان غده
وعضّ عليه العاندات الاناملا[11]
در اينجا نيز گزيدن انگشتان كنايه از شدت پشيمانى است. البته عين همين كنايه در قرآن كريم هم به كار رفته است: واذا خلوا عضّوا عليكم الانامل من الغيظ (آل عمران / 119).
قرآن كريم كه به زبان عربى مبين نازل شده، از همه زيباييهاى كلام عربى كه از جمله آنها كنايه است استفاده كرده است. در قرآن تعبيرهاى لطيف كنايى، فراوان ديده مى‏شود. البته برخى از كسانى كه جمود فكرى را تقديس قرآن نام نهاده‏اند، گفته‏اند كه در قرآن كنايه وجود ندارد و كنايه درخور كلام خدا نيست، زيرا كنايه از باب مجازگويى است و مجاز در كلام خدا روا نيست. آنان حتى در اين‏باره كتابهايى هم نوشته‏اند كه از جمله آنها مى‏توان كتاب منع جواز المجاز فى المنزّل للتعبد والاعجاز[12] اثر شنقيطى را نام برد. اين در حالى است كه مى‏دانيم قرآن به زبان عربى مبين و با لهجه قرشى نازل شده و در بيان معارف بلند خود، شيوه‏ها و آرايه‏هاى موجود در زبان و فرهنگ آن زمان را به كار برده، آن هم در حدى كه شگفتى سخنوران و بزرگان شعر و ادب را برانگيخته است. يكى از رايج‏ترين شيوه شاعران و سخنوران بزرگ استفاده از تعبيرهاى كنايى است. به گفته زركشى، عربها كنايه را نوعى بلاغت و زيباگويى به شمار مى‏آورند و آن را رساتر از تصريح مى‏دانند. وى از طرطوسى نقل مى‏كند كه بيشتر ضرب المثل‏هاى فصيح عربى بر اساس كنايه است.[13]
به هرحال، بيشتر قرآن‏پژوهان و دانشمندان علوم بلاغت، وجود كنايه در قرآن را تأييد كرده و آن را يكى از وجوه مهم بلاغت قرآن شمرده و مثالهايى براى آن ذكر نموده‏اند. ما در اينجا با استفاده از كتابهاى بديع القرآن ابن ابى الاصبع[14] و البرهان زركشى[15] و الاتقان سيوطى[16] نمونه‏هايى از آنها را همراه با توضيحاتى ذكر مى‏كنيم:
1. فلمّا تغشّيها حملت حملاً خفيفا (اعراف / 189)
در اين آيه از انجام عمل زناشويى ميان آدم و حوا، به «تغشّى» ياد شده كه به معناى پوشانيدن و كارى در خلوت انجام دادن است، و اين يك تعبير كنايى است كه براى رعايت ادب و پرهيز از لفظ صريحِ آن آورده شده است. در قرآن كريم از عمل زناشويى تعبيرهاى كنايى ديگرى هم آمده است؛ از جمله: فالآن باشروهنّ (بقره / 187)، اولامستم النساء (نساء / 43)، نساءكم حرث لكم (بقره / 223)، ولكن لاتواعدوهنّ سرّا (بقره / 235).
2. هوالذى خلقكم من نفس واحدة (اعراف / 189)
در اين آيه «نفس واحدة» كنايه از حضرت آدم است، و اين براى بيان عظمت قدرت خداوند است كه نسل بشر را تنها از يك نفر به وجود آورده است.
3. ولاتجعل يدك مغلولة الى عنقك (اسراء / 29)
در اين آيه، بستن دستها به گردن كنايه از بخل و امساك است و براى مبالغه آمده است.
4. كأنّهنّ بيض مكنون (صافات / 49)
اين تعبير كنايه از زنان آزاد در برابر زنان برده است و هدف از آن بيان معنى در قالب يك تعبير زيباست. به گفته زركشى، عربها در كنايه از زنان آزاد از واژه «بيض» استفاده مى‏كنند.[17] منظور اين است كه حوريان بهشتى از سنخ زنان آزاد هستند و نه برده.
5. أومن ينشّؤا فى الحلية وهو فى الخصام غير مبين (زخرف / 18)
در اين آيه مقصود از كسانى كه «ميان زر و زيور پرورش يافته‏اند» زنانند. اين تعبير به قصد بلاغت و زيبايى كلام آمده است.
6. فان لم تفعلوا ولن تفعلوا (بقره / 24)
در اين آيه، براى رعايت اختصار، از چند كار متعدد كه به هم مربوط‏اند، با كلمه «فعل» كنايه آورده شده است.
7. ولاينظر اليهم يوم القيامة (آل عمران / 77)
در اين آيه، نگاه نكردن خداوند به كافران در قيامت كنايه از غضب او بر آنان است.
8. كانا يأكلان الطعام (مائده / 75)
در اين آيه كه مربوط به حضرت مريم(س) و حضرت عيسى(ع) است، خوردن طعام كنايه از قضاى حاجت است و اين براى ابطال عقيده كسانى است كه آن دو را تا حدّ خدايى بالا برده بودند.
9. او جاء أحد منكم من الغائط (مائده / 6)
«غائط» در لغت به زمين گود مى‏گويند كه براى قضاى حاجت به آنجا مى‏روند. در اين آيه، آمدن از زمين گود كنايه از بروز «حدث» است كه بايد براى رفع آن به هنگام نماز وضو گرفت و يا تيمم كرد.
10. تبت يدا ابى‏لهب (مسد / 1)
در اينجا تعبير «ابى‏لهب» كنايه از عاقبت كار اوست و اينكه او در آتش جهنم وارد خواهد شد (لهب به معناى شعله آتش است).
11. فيهنّ قاصرات الطرف (رحمان / 56)
در اينجا حفظ كردن نگاه، كنايه از عفت است، يعنى آن زنان به هيچ كس جز همسران خود توجه ندارند.
12. وثيابك فطهّر (مدثر / 4)
در اينجا پاك كردن لباس كنايه از عفت و پاكدامنى است.
***
اكنون بايد ببينيم در ترجمه آياتى كه كنايه در آنها به كار رفته است، چه بايد كرد؟ در اينجا بايد توجه داشت كه اگر آن تعبير كنايى در زبان دوم معادل يا مشابه دارد، بايد آن را به همان صورت ترجمه كرد و اگر معادل ندارد، بايد اصل مطلب را بيان كرد، و از ترجمه تحت اللفظى پرهيز نمود، زيرا ترجمه تحت اللفظى براى خواننده مفهوم نيست و گاه ممكن است حالت طنز به خود گيرد.
در اينجا چند نمونه از آياتى را كه برگردان تعبير كنايى آنها به زبان فارسى، دشوار مى‏نمايد مى‏آوريم و ترجمه آنها را از چند مترجم نقل مى‏كنيم.
1. فلمّا تغشّيها حملت حملا خفيفا (اعراف / 189)
چون گرد آمد بدو، برداشت بارى سبك (ترجمه تفسير طبرى)
چون به آن زن رسيد آدم، برگرفت آن زن بارى سبك (ميبدى)
پس چون جماع كرد مردى با زن خود بار گرفت بارى سبك (دهلوى)
و چون با او خلوت كرد (نزديكى كرد) بارى سبك برداشت (قمشه‏اى)
سپس هنگامى كه بر او درآمد برداشت بارى سبك (معزى)
و چون وى را فرا پوشاند، بارى سبك گرفت (پاينده)
چون با او درآميخت به بارى سبك بارور شد (آيتى)
و چون با وى در آميخت، به بارى سبك، بار گرفت (امامى)
سپس هنگامى كه با اوآميزش كرد، حملى سبك برداشت (مكارم)
و چون بر او درآمد بار گرفت بارى خفيف (مجتبوى)
و چون [آدم] با او [حوا] درآميخت باردار شد بارى سبك (فولادوند)
و چون [آدم] با او [حوا] آميزش كرد، بارى سبك برداشت (خرمشاهى)
در ترجمه آيه مورد بحث، بيشتر مترجمان از تعبيرهاى كنايى مشابهى كه در فارسى به كار مى‏رود استفاده كرده‏اند. البته بعضى از آنان مانند طبرى، ميبدى، معزى و مجتبوى از كنايه‏هاى دور، و بعضى مانند آيتى، امامى، مكارم، فولادوند و خرمشاهى از كنايه‏هايى كه به تصريح نزديك است بهره جسته‏اند. در برخى ترجمه‏ها هم از قبيل ترجمه دهلوى و قمشه‏اى معناى صريح آن كنايه آمده كه با هدف قرآن مبنى بر پرهيز از به كار بردن كلماتى كه از عفت عمومى دور است، منافات دارد. البته تعبير دهلوى (جماع كردن مردى با زن خود) نيز يك تعبير كنايى است، ولى در عرف مردم تقريبا مانند تصريح است. عبارت قمشه‏اى (نزديكى كردن) نيز همين گونه است. در برخى از ترجمه‏ها هم مانند ترجمه پاينده ترجمه تحت اللفظى تعبير كنايى آمده است كه در فارسى در معناى مورد نظر به كار نمى‏رود.
2. فيهن قاصرات الطرف (رحمان / 56)
اندر آن بازگرفتگان از چشمها (ترجمه تفسير طبرى)
در آن فراشها كنيزكان‏اند فروداشته چشمان (از جز شويان ايشان) (ميبدى)
در آن كوشكها حوران باشند فرواندازنده چشم (دهلوى)
در آن بهشتها زنان زيباى باحيائى است (قمشه‏اى)
در آنهاست كوته چشمانى (معزى)
در آنجا ديده فروهشتگانند (پاينده)
در آنجاست زنانى كه جز به شوهر خويش ننگرند (آيتى)
در آن دوشيزگانى‏اند چشم فروهشته (امامى)
در آن باغهاى بهشتى زنانى هستند كه جز به همسران خود عشق نمى‏ورزند (مكارم)
در آن زنان فروهشته چشم باشند (مجتبوى)
در آن [باغها دلبرانى] فروهشته نگاهند (فولادوند)
در آنها [حوريان] چشم فروهشته [قانع به همسر] هستند (خرمشاهى)
آيه مورد نظر، در برخى از ترجمه‏ها به صورت تحت اللفظى ترجمه شده است. اگرچه اين تعبير در فارسى چندان به كار نمى‏ورد ولى قابل فهم است، مانند ترجمه طبرى، ميبدى، دهلوى، پاينده، امامى، مجتبوى، فولادوند و خرمشاهى. در برخى از ترجمه‏ها هم خود آن تعبير كنايى ترجمه نشده بلكه مفهوم آن بيان شده است، مانند ترجمه قمشه‏اى، آيتى و مكارم. در ترجمه معزى نيز عبارتى ذكر شده كه نامفهوم است و دلالت روشنى بر معناى مورد نظر ندارد.
3. أ ومن ينشّؤا فى الحلية وهو فى الخصام غير مبين (زخرف / 18)
يا آنكس كه برآرند اندر پيرايه و او اندر پيكار كردن ناپديد؟ (ترجمه تفسير طبرى)
باش كسى كه در زيور برآيد و ببالد و او در داورى بى‏زبان و بى‏سخن بود (همچو كسى است كه خصومت بسربرد و در داورى نيك آيد؟) (ميبدى)
آيا آن را كه پرورده مى‏شود در زيور و او در صف خصومت ظاهر نمى‏گردد... (دهلوى)
آياكسى كه به زيب و زيور پرورده مى‏شود (مانند دختران) و او در خصومت از حفظ حقوق خود عاجز است چنين كس (لايق فرزندى خداست؟) (قمشه‏اى)
آيا آنكو آراسته گردد به زيور و او در ستيزه‏گرى (با دشمنان) است نا آشكار (معزى)
مگر آنكه در زيور بزرگ مى‏شود و در پيكار نمايان نيست [خاص خداست] (پاينده)
آيا آنكه به آرايش پرورش يافته و در هنگام جدال آشكار نمى‏گردد از آنِ خداست؟ (آيتى)
آيا همان كه در زيورش پرورند و در ستيز سخن خويش باز نتواند گفت... (امامى)
آيا كسى را كه در لا به لاى زينتها پرورش مى‏يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى‏خوانند؟) (مكارم)
آيا آن كه در پيرايه و زيور پرورش مى‏يابد و در مجادله و حجّت آوردن بيان روشن و رسا ندارد ـ يعنى دختر ـ [شايسته فرزندى خداست]؟! (مجتبوى)
آيا كسى [را شريك خدا مى‏كنند] كه در زر و زيور پرورش يافته و در [هنگام] مجادله، بيانش غير روشن است؟ (فولادوند)
آيا كسى كه در زر و زيور پرورده مى‏شود [دختر] كه در جدل هم ناتوان است [شايسته نسبت دادن به خداوند است؟] (خرمشاهى)
در بيشتر ترجمه‏ها همان تعبير كنايى آيه، به صورتهاى گوناگون ترجمه شده است ولى دلالت روشنى بر معناى مورد نظر آيه ندارد، چون منظور از اين تعبير كنايى دخترانند كه مشركان فرشتگان را به عنوان دختران خدا تلقى مى‏كردند. ترجمه‏هايى مانند ترجمه طبرى، ميبدى، دهلوى، معزى، پاينده، آيتى، امامى و فولادوند خواننده را به راحتى به معناى مورد نظر نمى‏رسانند، ولى در برخى ترجمه‏ها با توضيحى كه ميان پرانتز افزوده شده، دستيابى به معناى مورد نظر آيه آسان‏تر مى‏گردد، مانند ترجمه قمشه‏اى، مكارم، مجتبوى و خرمشاهى.
4. تبّت يدا ابى‏لهب (مسد / 1)
در اينجا همه مترجمان، ابى‏لهب را به عنوان نام آن شخص تلقى كرده و همان را در ترجمه آورده‏اند، در حالى كه مفسران و دانشمندان علوم بلاغت، چنان كه پيشتر گفتيم، انتخاب اين نام يا كنيه را براى آن شخص يك تعبير كنايى دانسته‏اند كه به نكته مهمى اشاره مى‏كند و آن اينكه او سرانجام گرفتار شعله‏هاى آتش جهنم خواهد شد، چون «لهب» به معناى شعله آتش است. اصولاً در زبان عربى براى نشان دادن فرجام كسى و يا براى ستودن يا نكوهش يك شخص، از الفاظ خاصى با معانى خوب يا بد براى او كنيه مى‏سازند، مانند: ابوالمجد، ابوالمعالى، ابوالجود، و يا ابوجهل، ابولهب و مانند آن.
بايد توجه داشت كه كنيه ابولهب يا ابوجهل كنيه‏اى نبوده است كه مورد رضايت صاحب آن باشد، بلكه در مقام نكوهشِ او اين كنيه را به وى داده‏اند.

پی نوشت ها:

[1]. ابوعبيده، مجاز القرآن، مكتبة الخانجى، قاهره، 1995م، ج 1، ص 12.
[2]. جاحظ، البيان والتبيين، دارالفكر، بيروت، بى‏تا، ج 1، ص 263.
[3]. مبرد، الكامل فى اللغة والأدب، مكتبة المعارف، بيروت، ج 2، ص 5.
[4]. قدامة بن جعفر، نقد الشعر، دارالكتب العلمية، بيروت، بى‏تا، ص 157.
[5]. باقلانى، اعجاز القرآن، دارالمعارف، مصر، 1981م، ص 71.
[6]. جرجانى، دلائل الاعجاز، دارالمعرفة، بيروت، 1987م، ص 54.
[7]. همان، ص 56.
[8]. ابن سنان، سرالفصاحة، مكتبة صبيح، قاهره، 1969م، ص 221.
[9]. رجوع شود به: زركشى، البرهان فى علوم القرآن، دارالفكر، بيروت، 1408، ج 2، ص 313 به بعد.
[10]. محمدحسن على، الكناية فى الشعر الجاهلى، المكتبة الفيصلية، مكه، 1405، ص 160.
[11]. همان.
[12]. اين كتاب با تحقيق سامى بن عربى در سال 1414 از سوى مكتبة السنة در قاهره چاپ شده است. محقق در مقدمه‏اى كه بر اين كتاب نگاشته، سخنانى را از ابن تيميه و ابن قيم جوزى نقل كرده كه در آنها وجود مجاز در قرآن به صراحت نفى شده است.
[13]. البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 313.
[14]. ابن ابى الاصبع، بديع القرآن، ترجمه ميرلوحى، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، 1368ش، ص 152.
[15]. البرهان، ج 2، ص 313.
[16]. سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، المكتبة العصرية، بيروت، 1408، ج 3، ص 143.
[17]. البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 320.

مقالات مشابه

تحليل عرفاني مسئله لقاءالله از ديدگاه تفسير بيان السعاده

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمهدیه‌السادات مستقیمی, تهمینه قربان‌نیا

تحول مفهوم اساطیر الاولین در تفاسیر

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا حسنی جلیلیان

گونه شناسی روایات معناشناخت واژگان قرآنی

نام نشریهتفسیر اهل بیت (ع)

نام نویسندههادی حجت, عادله کوهی, علی‌اکبر فراتی

ویژگی های منبع لغوی در فهم معارف قرآن و حدیث

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدحسن ربانی, محمد جواد حسنی

استشهادات قرآنی و حدیثی در کتاب «العین»

نام نشریهمشکو‌ة

نام نویسندهبهرام امانی چاکلی, سیده‌لیلا تقوی سنگدهی, افسانه کاظمی نوری

معناشناسی الفاظ قرآن در تفسیر مجمع البیان

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهفتحیه فتاحی‌زاده, فاطمه نظری